جمهوری اسلامی از آنجا که «حکومت پروپاگاندایی» محسوب میشود و حیات و مماتش به تبلیغ و اقناع جمعی ربط دارد، تنها به منبر مساجد کفایت نکرده است و از همان آغاز، تمام تلاش خود را به کار بست که رادیو و تلویزیون و سینما را در دست بگیرد و توسعه بدهد. در شاخههای مختلف صنعت فیلمسازی هم موفق شده است تا حدودی پیشرفت کند. هرچند پس از چهل و اندی سال، هنوز بهاندازه سینماهایی که آتش زدند یا تغییر کاربری دادند، سینما نساختهاند، اما با رشد شبکههای پخش نمایش خانگی، توانستند تا حدودی مانند نتفلیکس و اپلتیوی و آمازون پرایم را شبیهسازی کنند و شبکههای فیلیمو و نماوا را برای جریان اصلی و هاشور و تیوال را برای سینمای مستند، فیلمهای کوتاه تجربی، تئاتر و تلهتئاتر راه بیندازند.
در همان سالهای اولیه قدرتگیری آیتالله خمینی، دو مجموعه تلویزیونی ساخته و پخش شد که فیلمهای زیادی از سینمای هالیوود و آمریکا را تکهتکه و بدون رعایت کپیرایت، در آن پخش کردند. شاید تصور میکردند که اگر تمام فیلم را پخش کنند نیاز به کپیرایت دارند. در صورتی که گاه پخش چند ثانیه از فیلم هم مشمول کپیرایت و حق نشر میشود، مثلا اگر نشان دهید قهرمان فیلم کشته میشود. از طرف دیگر، میدانستند ایران عضو کنوانسیون کپیرایت جهانی نیست، برای همین تصور میکردند که میتوانند با خیال راحت فیلمها را مثله و پخش کنند. با این کار خسارت زیادی به کشور وارد کردند، زیرا شرکتهای مختلف از صداوسیما شکایت کردند و دادگاه آمریکا هم به سود آن شرکتها، میلیونها دلار خسارت از داراییهای بلوکهشده جمهوری اسلامی دریافت کرد و اجازه یک یا دو بار پخش کامل فیلم را هم داد!
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
من کارشناس حقوق جهانی حق نشر و کپیرایت نیستم و دقیقا نمیدانم سازوکار آن چگونه است، موضوع این جستار هم «حق نشر» نیست، تنها بهطورکلی باید از «کنوانسیون برن برای حمایت از آثار ادبی و هنری» گفت که از اواخر قرن ۱۹ میلادی تشکیل شده است و تاکنون، ۱۶۵ کشور عضو این کنوانسیون شدهاند. اکثر کشورهای جهان و بسیاری از کشورهای منطقه بهجز جمهوری اسلامی ایران و عراق، عضو این کنوانسیون شدهاند. اینکه جمهوری اسلامی ایران عضو این کنوانسیون نیست؛ در زمینه نشر کتاب و موسیقی و فیلم به بخش خصوصی یا شبهخصوصی این اجازه را میدهد که آثار غیرایرانی را ترجمه و در کشور منتشر کنند و البته در مقابل، آثار ایرانی هم میتواند در کشور دیگری بدون پرداخت حق نشر منتشر شود، که خب قضیه قطره و دریا است. البته این به بخش خصوصی مربوط میشود، بخش دولتی و حکومتی اگر استفاده کند؛ شرکتهایی که حقوقشان پایمال شده است میتوانند به دادگاه کشورشان مراجعه کنند و خسارت بگیرند، که تاکنون چندین بار این عمل صورت گرفته و داراییهای بلوکهشده در آمریکا ضبط شده است و تقریبا دیگر چیزی از آن باقی نمانده است.
در مورد برنامههای تلویزیونی و فیلمهای سینمایی قدیمی در زمان تحریم، صداوسیما حاضر بود به شبکههای فارسیزبان که این برنامهها را پخش میکنند پول هم بدهد و حدود ۱۰ سال پیش که تحریم سختی بر شبکههای خبری اعمال شد، صداوسیما یک شرکت شبهخصوصی ایجاد کرد که با شبکههای تلویزیونی فارسیزبان وارد گفتوگو شد و فیلمها و برنامههای تلویزیون ایران را به آنها فروخت تا پخش کنند؛ به این میگویند حق نشر معکوس یعنی پول که نمیگیرند هیچ، پول هم بدهند! با قویتر شدن و فراگیرتر شدن اینترنت، این وظیفه در اینترنت انجام میشود و در یوتیوب و پایگاههای دیگر بهصورت رایگان پخش میشود.
این صداوسیما است که امسال پنج هزار میلیارد تومان بودجه مستقیم از دولت میگیرد و گاه همین میزان هم بودجه از ردیفهای دیگر به دست میآورد و آتش میزند به پولی که به قول خودشان «حقالناس» است. اما شرکتهای خصوصی که بهقصد منفعت مالی فیلم یا مجموعه تلویزیونی تهیه میکنند، حق پخش فیلم یا مجموعه تلویزیونی را به شرکتی در اروپا و آمریکا میفروشند و به تمام شبکهها اعلام میکنند اگر این فیلمها را پخش کنید، از شما شکایت میشود. به عبارت سادهتر، خودشان فیلمهای خارجی را دوبله میکنند یا زیرنویس میزنند و پخش میکنند، اما ایرانیان خارج از کشور اگر بخواهند فیلمهای ایرانی را ببینند یا باید بروند از شبکه تلویکا و چند شبکه کوچک دیگر اشتراک یورویی بگیرند یا صبر کنند تا فیلم در شهر و کشورشان اکران شود.
هماکنون فیلمهای مطرح روز دنیا که فیلمهای فوقالعاده خوبی هم محسوب میشوند مانند «به بالا نگاه نکن» (Don't Look Up) ساخته آدام مککی، «کودا» (CODA سرواژه child of deaf adults) ساخته خانم کارگردان جوان سیان هدر و «زمانی برای مردن نیست» (No Time To Die) بیستوپنجمین فیلم در مجموعه جیمز باند که کری فوکوناگا کارگردانی کرده است و چند فیلم سینمایی و چند مجموعه نمایشی دیگر که در غرب پرفروش و پرطرفدار بودهاند را با زیرنویس فارسی یا حتی دوبلهشده ارائه میدهند؛ شاید بگویید چه اشکالی دارد که مردم ایران دیگر نخواهند حق نشر هم به شرکتهای بزرگ هالیوودی پرداخت کنند؟
این سوال در وهله نخست منطقی به نظر میرسد، اما اگر اصل این مجموعههای نمایشی را ببینید و بعد محصولهای ارائهشده را ببینید، متوجه میشوید چه فاجعهای رخ داده است. برای مثال، فیلم کودا فیلمی خانوادگی و کمدی درام است و تمام شوخیهای کلامی آن به شوخیهای بیخاصیتی دوبله شده است که کل فیلم را از حسوحال میاندازد؛ در صورتی که شوخیهای جنسی در کمدیهای ساختهشده در جمهوری اسلامی بهوفور دیده میشود. چند صحنه هم که کلا حذف شده است و سروسینهها هم بیدلیل یا با دلیلهای جمهوریاسلامیپسند تار شده است که اتفاقا توجه را بیشتر جلب میکند. اوج طنز فیلم «به بالا نگاه کن»، که اتفاقا طنزی ضدآمریکایی است، در پایان آن است که کامل حذف شده است؛ در پایان فیلم، خانم رئیسجمهوری آمریکا (مریل استریپ) و شخصی (مارک رایلنس) را که میتواند ایلان ماسک باشد، به سخره میگیرند و تمام آن بخش حذف شده است.
همیشه این نوع سانسور وجود داشته است، اما امکانش بود که در فضای مجازی همین فیلمها را بدون سانسور و به زبان اصلی پیدا کرد، اما همچنان زیرنویس وجود داشت و فقط با زیرنویس قابلمشاهده بود. همین شبکهها از این کار جلوگیری کردند تا به دکان خودشان صدمه نخورد.
سانسور آشکار در جمهوری اسلامی همان گل و گلدانی است که جلوی صحنه میگذارند و سانسور پنهان آن تغییر ماهرانه دوبله است که اگر فیلم اصلی را ندیده باشید، متوجه آن نمیشوید. در فضای مجازی نمونههای زیادی منتشر شده است؛ یکی از آخرین نمونهها مقایسه دوبله «بوی خوش زن» (Scent of a Woman) (مارتن برست) با اصل آن است؛ آنجا که فرانک اسلید (آل پاچینو) با چارلز سیمس (کریس اودانل) درباره زنان صحبت میکنند. آل پاچینو در نسخه اصلی میگوید: «پاهاشون برام مهم نیست... که ستونهای یونانی باشه یا راهپلههای فرار آستین وی. چیزی که بینشونه... گذرنامهای به بهشته. الکللازم شدم!» در نسخه دوبلهشده اینگونه میگوید: «باورهاشون... برای من فرقی نمیکنه اهل چه فرقه و مذهبیاند، چون راست نمیگن، ولی یه چیز مشترک بین همشون هست، میتونند مادر بشن.»